آرامش عجیبی که با سرعت در آن لحظه بر کریم آقا مستولی گردید، باعث تعجب او شد اما بلافاصله دریافت که کدخدا چیزهایی درباره کریم آقا میداند که بسیار راهگشاست و از حربه ای استفاده کرده که کریم آقا، یارای هیچ ایستایی و مقاومتی را درباره آن ندارد : "اعتقاد" باری، مسئله این بود که کریم آقا اعتقاد داشت. به کارش. به امام زاده اش. اگر چه به غلط و غوطه ور در توهم اما به هر تقدیر اعتقاد داشت.